به خدا قسم که در حد مرگ دلتنگ توام
به خدا قسم که در حد مرگ دلتنگ توام، میترسم پس از تو بمیرم
دلم اگر از آهن هم باشد با دوری تو میسوزد و ذوب میشود
اگر تو را از دست بدهم عشق من … چگونه میتوانم دوباره عاشق شوم
کجا میتوانم صداقت و گرما را پیدا کنم
زندگی من پس از تو تاریک خواهد بود، همه چیز ناپدید خواهد شد
روح و جانم با توست و آرزو میکنم در دستانت بمیرم
به خدا قسم که در حد مرگ دلتنگ توام، میترسم پس از تو بمیرم
کجاست آن عشق و مهربانی؟ هنوز همینجاست؟
ما به هم خیانت نکردیم اما روزگار بین ما خیانت کرد
کجایی؟ می آیم و در آغوشت میخوابم
عشق من، اگر مرا ببینی به حال و روزم تاسف خواهی خورد
میترسم گریه کنم و در اشکهایم غرق شوم و بمیرم
به خدا قسم که در حد مرگ دلتنگ توام، میترسم پس از تو بمیرم
شب من بی تو طولانیست و من نمیتوانم این دوری را تحمل کنم
تو میدانی که عشق تو در من امکان ندارد به پایان برسد
وقتی دلم در پی توست با عشقت چه خواهم کرد
تو، که مرا از خودم گرفتی، کیست که تو را از من گرفت؟
دلم میخواهد به تو برسم و بمیرم
نظرات شما عزیزان: