از زندگی پرسیدم، چرا اینقدر سختی؟ زندگی لبخندی
زد وپاسخ
داد، شما آدم ها هیچگاه قدر راحتی را نمی دانید.
رفتی؟ به سلامت
کفش هایت را برداروبرو... جای پایت هفت پشت آن طرف تر از نم باران جا مانده. حتی یادم نمی آید چقدر به لباس هایت می آمدی... همان روزهایی که حرف هایت را تحویل می گرفتم ومی گذاشتم لای کتاب هایم،همان وقت ها که سفسطه می بافتی و دست هایت را میانشان گره می زدی،من همان جا تو را جا گذاشتم، تو یادت نمی آید اما مرا که می شکستی دوباره بلند می شدم،انگشتانت را می گذاشتم بین کاغذهایم،نگاهت را می دوختم به آیینه وتوهر روز بیشتر عاشق خودت می شدی.
خودکارهایت را بردار وبرو...کلمه هایت دیگر هیچ آبی را گرم نمی کند تا دستم را بگیری وبچرخانی میان مُضحکی سرنوشتم.حتی یادت نمی آید من چقدر پشت پرده حرف هایم را می زدم تا تو به خودت نگیری.من بلد نبودم مثل تو ساعتم را رو به روی مهتاب کوک کنم تا یادم نرود گاهی باید زنگ زد وشبیه بچه ها فرار کرد.
خیالت را بردار وبرو...من خیس یک مشت بارانم که((چتر)) برای هیچ کدام از قطره هایش تعریف نشده. حتی یادم نمی آید از کدام دلدادگی برگشتم که بازی را بردی. من تورا همان جایی که تمام شدی جا گذاشتم... لطفادیگر برای خواب هایم نامه ننویس.
مرثیه
در مجلس ترحیم من معشوق را خبر کنید
در محضرش با ضجه ها،تابوت من را ترک کنید !
این شعر را هم در رثای من بخوانیدش به غم
با شعر من در قلب های سنگ هم اثر کنید
این یک حقیقت است که یارم گرفته جان من
اما خدا را ! بعد من از سرزنش حذر کنید
دیوان اشعار مرا با عشق تقدیمش کنید
تا زنده باشد نام من ؛ شعر من را از بر کنید
تنها شوم ای کاش با او در مزارم اندکی
آن گاه تا مرگی دگر ، از قبر من گذر کنید
بعد از وفاتم از چرای هجر پرس و جو کنید
درجست و جوی این سوال ازشهر هم سفر کنید
وقتی که مردم شهر را، آذین ببندید و به شوق
هر لحظه لحظه عمرتان را با تمایل سر کنید
وفتی نبودم یار را ، همراه باشید و رفیق
یک بار بر من ، صد ولی ، بر یار من نظر کنید !
جادوی اعدادا
وقتی به جدول ضرب فکر می کنیم،تشابه زیادی بین بعضی اعداد وبرخی از دوستان می بینم.مثلا عدد صفر شبیه دوستان ناباب می مونه که هر چه قدر هم بزرگ باشی آخرش مثل خودشون هیچ می شوی.بعضی از دوستا شبیه عدد یک هستن، مزیت خاصی ندارن ودوستی باهاشون سودی نداره و فقط وقت تلف کردنه، چیزی بهت اضافه نمی کنن وهمونی که بودی می مونی، اما دوستانی هم هستن که مثل عدد دو باعث پیشرفت و موفقیت آدم می شن.راستی عدد خودمون تو جدول چنده؟
بنام خدا
پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم كه میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت كنم
دختر لبخندی زد و گفت ممنونم دختر با خودش میگفت: میدونی كه من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا كنی
ولی این بود اون حرفات.. حتی برای دیدنم هم نیومدی… شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید
چشمانش را باز كرد.. دكتر بالای سرش بود. به دكتر گفت چه اتفاقی افتاده؟ دكتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده
شما باید استراحت كنید.. درضمن این نامه برای شماست
دختر نامه رو برداشت. اثری از اسم روی پاكت دیده نمیشد. بازش كرد و درون آن چنین نوشته شده بود
سلام عزیزم. الان كه این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام. از دستم ناراحت نباش كه بهت سر نزدم
چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری كه قلبمو بهت بدم.. پس نیومدم تا بتونم این كارو انجام بدم.. امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور كند.. اون این كارو كرده بود.. اون قلبشو به دختر داده بود
چند سخن زیبا از استاد شریعتی
عشق تنها کار بی چرای عالم است ، چه ، آفرینش بدان پایان می گیرد
دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است
ای خدای بزرگ به من کمک کن تا وقتی می خواهم درباره ی راه رفتن کسی قضاوت کنم, کمی با کفش های او راه بروم
در بی کرانه زندگی دو چیز افسونم کرد: آبی اسمان که می ببینم و می دانم نیست و خدایی که نمی بینم و می دانم هست.
به سه چيز تکيه نکن، غرور، دروغ و عشق. آدم با غرور مي تازد، با دروغ مي بازد و با عشق مي ميرد.
زن عشق مي كارد و كينه درو مي كند... ديه اش نصف ديه توست و مجازات زنايش با تو برابر... مي تواند تنها يك همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسرهستي .... براي ازدواجش ــ در هر سني ـ اجازه ولي لازم است و تو هر زماني بخواهي به لطف قانونگذار ميتواني ازدواج كني ... در محبسي به نام بكارت زنداني است و تو ... او كتك مي خورد و تو محاكمه نمي شوي ... او مي زايد و تو براي فرزندش نام انتخاب مي كني....او درد مي كشد و تو نگراني كه كودك دختر نباشد .... او بي خوابي مي كشد و تو خواب حوريان بهشتي را مي بيني .... او مادر مي شود و همه جا مي پرسند نام پدر...
و هر روز او متولد ميشود؛
عاشق مي شود؛ مادر مي شود؛ پير مي شود و ميميرد...
و قرن هاست كه او؛ عشق مي كارد و كينه درو مي كند چرا كه در چين و شيارهاي صورت مردش به جاي گذشت زمان جواني بر باد رفته اش را مي بيند و در قدم هاي لرزان مردش؛ گام هاي شتابزده جواني براي رفتن و درد هاي منقطع قلب مرد؛
سينه اي را به ياد مي اورد كه تهي از دل بوده و پيري مرد رفتن و فقط رفتن را در دل او زنده مي كند ... و اينها همه كينه است كه كاشته مي شود در قلب مالامال از درد...! و اين, رنج است.
عاقلانه ازدواج کن تا عاشقانه زندگي کني .
آن روز که همه به دنبال چشم زيبا هستند، تو به دنبال نگاه زيبا باش .
جملاتی ارزشمندبا هدفی متعالی
قشنگ ترین چیزهای دنیا قابل دیدن ونه حتی قابل لمس کردن هستند،بلکه باید آنها را با قلب خود حس کرد.
یا به اندازه آرزوهایت تلاش کن یا به اندازه تلاشهایت آرزو.
خداوند من با تمام کوچکیم یک چیز از تو بیشتر دارم وآن هم خدای من است که من دارم وتو نداری.
اگر جز خداوند چیزی در ذهن نباشد، لذت وحقیقت جاری خواهد شد.
رودخانه اگر نگران مسیر باشد وبایستد، دیگر رودخانه نیست، مرداب است.
همیشه راهی که همه می روندتنها راه رسیدن به مقصد نیست، گاهی باید جسارت کرد وراه های جدید را جست.
انسان همچون رودخانه است، هر چه عمیق تر باشد آرام تر و متواضع تر است.
برای موفق شدن به عقلت رجوع کن وبرای خوشبخت شدن به حرفهای دلت هم گوش کن.
برای پیشرفت سه چیز لازم است اول پشتکار، دوم پشتکار ،سوم پشتکار.
برای کسانیکه پرواز را درک نمی کنند،هرچه بیشتر اوج بگیری، از نگاه آنها کوچکتری.
خدا را شکر کنیم که نعمات ومو هبتهایش به علت بینش محدود ما متوقف نمی شود.
اراده کن، تصمیم بگیر، توکل کن و اجرا کن، حتمآبه مقصد خواهی رسید، این شعار رودخانه است.
با آغوش باز تغییر را در آغوش بگیر، اما اجازه نده ارزشهایت از دست بروند.
وقتی ابرها کنار رفتتند در مورد خورشید قضاوت کنید.
برای یاد گرفتن آنچه می خواستم بدانم احتیاج به سن بیشتری داشتم واکنون برای خوب به پا کردن آنچه می دانم احتیاج به جوانی دارم.
نامم را پدرم انتخاب کرد ونام خانوادگی ام را یکی از اجدادم، دیگر بس است راهم را خودم انتخاب خواهم کرد.
هیچگاه عشق را گدایی نکن، زیرا چیز با ارزشی به گدا نمی دهند.
شنبه ها رو با نام تو آغاز می کنم
یک شنبه ها رو با یاد تو می گذرانم
دو شنبه ها رو بوی تو می گذرانم
سه شنبه ها رو با خاطرات تو می گذرانم
چهار شنبه ها رو با مهر تو می گذرانم
پنج شنبه ها روبا عشق تو میگذرانم
جمعه هارو با فکر کردن به تو میگذرانم
هفته ها رو به عشق تو به پایان میرسانم
برای یگانه مــــــــــــــــــحّبم
ای گل سرخ اولین روزی که تو را دیدم نمیدانم بخاطر می آوری یا نه؟آن روز درمیان گلهای لاله وشقایق
وسایر گلهای سرخ با وزش نسیم رقصیده حواس و فکر عاشق را به خودت جلب می کردی تو بااینکه گل کوچکی
بیشتر نبودی ولی خیلی وفادار بودی وبا اینکه پاییزآمدوتمام گلها رفتندتو پابرجا ایستادی همه رفته بودند
فقط من و تو مانده بودیم با خود میگفتم چرا این گل سرخ با دوستانش نرفته ولی وقتی لبخندهای شیرین
تو را دیدم مطمئن شدم که برای من مانده ای ومی خواهی وفاداری خود را به من ثابت کنی
من هم از آن روز شیفته تر وعاشق ترشدم یاد تو امیدم بودیاد تو توی بیداری وخوابیدنم بود
سخنی با دوستان
دوستان خوشبختی را در چه می دانید؟
آیا تا بحال از خودتان این سوال را کرده اید؟
می خوام نظر خودم را برای شما بیان کنم نمیدانم شما خوشبختی را درچه می دانید؟
اگر نظر مرا بخواهید خوشبختی نه به پول ونه به لباس ونه به طلا
پس حتمآ می پرسید درچیست؟ به نظر من خوشبختی واقعی در مهر ومحبت، صفا و صمیمیت
یکدلی ویک رنگی، تفاهم و همدردی، اخلاق نیک ورفتار شایسته که کمتر کسی از این
محبتهای الهی بر خوردار است و سرچشمه میگیرد.
انسان نباید تنها به فکر مادیات باشد بلکه معنویات را نیز درنظر بگیرد
امیدوارم که شما هم با نظریات من موافق باشید .
واگر هم موافق نیستین نظر خود رالطف کنید بنویسید .
با تشکر تکتم